سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سلام ای محرم، ای ماه خون. ای ماه تمام عاشقان. محرم، و حسین خوش آمدید به خانه و کاشانه ی ما. به این دل های منتظر از ورودتان. در آن ایام به کربلا رفتید و بعد از تکرار آن ماجرا در سال های بعد، هر سال به خانه ی دل ما قدم می گذارید. امسال از غم شما آسمان و زمین هم گریان اند. سوز و آه زمستون، و غم غربت محرم! چیزی که هر دل عاشقی دنبالش می گرده. این ماه محرمی یک تصمیم دارم. یک تصمیم بزرگ. می خوام یه کاری کنم که هیچ وقت از پسش بر نیومدم. همیشه گفتم خدا از فردا، از پس فردا…. اما نشد. اما حالا دیگه به احترام تو آقا، حسین جان، می خوام انجامش بدم. کمکم کن آقا. کمک کن و دست یاریت رو به طرف منی که عاجز ترین بنده خدام بیار. من محتاج گرمی دستان تو ام. عمه جان زینب، سلام. عمه، من و ببخش اگه تو این همه مدت با گناهام دل تورو هم سوزوندم. اما باور کن من می خوام تو این ماه توبه کنم. از خیلی کار های بدم، و شروع کنم به انجام اون کارایی که تو دوست داری. خدایا شرمنده ام نکن… . وقتی محرم می شه، یه غمی رو این دلم می شینه که نگو. انگار تموم غم های عالم حالا دیگه مال منه. بعضی وقت ها فکر می کنم حتی اگه عزیزترینم رو هم از دست بدم اینجوری نمی شم. محرم، چقدر تو سوزناکی. و حسین جان، شاید تا الان اینقدر دیدم نسبت به شناخت تو باز نشده بود. تا چند سال پیش فقط برای شهید شدنت گریه می کردم. فکر می کردم فلسفه ی عاشورای تو فقط همینه. حالا بیشتر می فهمم تو هم برای آزادی، و آزادگی جنگیدی. حالا فقط واسه مظلومیتت گریه می کنم و بس.

وای حسین جان چقدر تو مظلومی آقا…!

 






نوشته شده در تاریخ دوشنبه 89 آذر 15 توسط کیوان
مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Blog Skin