سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نشانه‏هاى ظهور
احادیثى که از نشانه‏هاى ظهور مهدى سخن مى‏گوید، چه در کتب شیعه و چه سنى، غالباً درباره دو موضوع بحث مى‏کند:

1. حوادث مستقل و جداگانه‏اى که رخ خواهد داد؛

2. وضع اجتماعى و سیاسى و تکنولوژى (فناورى) که جهان، پیش از ظهور دارد. به عبارت دیگر، وضع دنیاى سیاست و اجتماع و فناورى پیش از ظهور را براى ما ترسیم مى‏کند.

در مورد رویکرد دوم، هر که درباره نشانه‏هاى ظهور پژوهش کند، درمى‏یابد که جهان کنونى، از هر وقت دیگرى، به زمان ظهور نزدیک‏تر است.

از جنبه تکنولوژى، احادیث از جهانى سخن مى‏گویند که در آن هواپیماهایى است که مسافران را از کشورى به کشور دیگر مى‏برند و ایستگاههاى رادیویى به تعداد مردم دنیا وجود دارد که مى‏تواند خبر را در آن واحد، براى تمامى دنیا پخش کند و تلفنهاى تصویرى هست و هر که در مشرق است، صداى برادرش را در مغرب مى‏شنود و چهره او را مى‏بیند و رایانه‏هاى دستى وجود دارد که داراى برنامه‏هاى گوناگون است و دارنده‏اش را از همراه داشتن هزاران کتاب، بى‏نیاز مى‏کند.

از جنبه اجتماعى، احادیث از وضع اجتماعى سخن مى‏گوید که زنان، لباس مد روز پوشیده یا برهنه‏اند که گویاى کشف حجاب یا آرایشهاى جاهلانه است و انواع منکرات به ظهور مى‏رسد که پیش از پیدایش، آدمى تصورش را نمى‏کرد.

از جنبه سیاسى، سخن از کشف معبد هیکل سلیمان مى‏گوید که لازمه برپایى دولت اسراییل در دل جهان عرب و اسلام است. نیز وجود جنبشهاى اسلامى در جوامع مسلمان که تلاش دارد حکومت اسلامى برپا کند، اما بسیارى از افراد مجاهد زندانى مى‏شوند. همچنین از تأسیس دولتى در مشرق سخن مى‏گوید که زمینه‏ساز دولت مهدى است. نیز اختلاف کارگزاران شیعى و چندگانگى سخنشان که با بیعت با مهدى، وحدت کلمه پیدا مى‏کنند. همچنین مهدیان دروغینى ظاهر مى‏شوند. تمامى آنچه برشمردیم، در احادیث نشانه‏هاى ظهور آمده است.


تشخیص مدعیان مهدویت
تنها اصلى که مى‏توان براى شناخت مدعیان دروغگوى مهدویت، بدان اعتماد کرد، تأیید و امداد الهى است که توسط مدعى راستگوى مهدویت نشان داده مى‏شود. وى نبوت خاتم و جنبش اوصیاى پیامبر را که پدرانش بودند، تصدیق مى‏کند. این کارى لازم براى مدعى نبوت و رسالت است.

امداد و تأیید الهى، با ظهور عیسى بن مریم نشان داده مى‏شود که قرآن، قصه وى را گفته است که مردگان را زنده مى‏کرد و کور مادرزاد و مبتلایان به پیسى را شفا مى‏داد.1

این اصل، راه را بر هر مدعى دروغینى مى‏بندد، خواه شخص به عمد دروغ گوید یا قربانى مکاشفه عرفانى پندارى شود، مانند آنچه براى »مهدى سودانى« پیش آمد که پنداشت مهدى موعود(ع) است. وى خیال کرد پیامبر به او گفته که مهدى موعود(ع) است. مهدى سودانى در یکى از نوشته‏هایش در تاریخ 16 شعبان 1299 هجرى مى‏گوید:

سید وجود(ص) به من خبر داد: من مهدى منتظرم. پیامبر چندین بار مرا بر کرسى‏اش نشاند و خلفاى چهارگانه [ابوبکر، عمر، عثمان و امام على] و قطبها[ى دراویش] و خضر(ع) حضور داشتند، و مرا با ملایکه مقرب و اولیاى زنده و مرده از فرزندان آدم تا زمان کنونى، نیز جنیان مؤمن، تأیید و یارى کرد.

در هنگام جنگ، سید وجود(ص) به عنوان امام و فرمانده سپاه حاضر مى‏شود؛ نیز خلفاى چهارگانه و قطبها و خضر حاضرند. حضرتش، شمشیر نصرت و پیروزى را به من داد و فرمود: بإ؛ داشتن آن شمشیر، کسى بر من پیروز نمى‏شود، گرچه گروه انس و جن باشند.

آنگاه سرور وجود فرمود... پرچمى از نور برافراشته مى‏شود و در جنگ، همراه من است. عزراییل پرچمدار است. از این رو، یارانم ثابت‏قدم مى‏شوند و در دل دشمنانم، ترس افکنده مى‏شود و هر که با من دشمنى کند، خداوند خوارش مى‏کند. پس هر که به راستى سعادتمند باشد، مى‏پذیرد من مهدى منتظرم. اما خداوند در دل کسانى که جاه‏طلب‏اند، نفاق مى‏افکند. پس به سبب حرص بر جاه‏طلبى، مرا تصدیق نخواهند کرد... سید وجود(ص) به من دستور داد به منطقه »ماسه« در کوه قدیر هجرت کنم و از آنجا به تمامى مکلفان، دستور کلى را بنویسم. ما هم به امیران و بزرگان دینى نوشتیم، اما بدبختان نپذیرفتند و درستکاران تصدیق کردند... سید وجود(ص) سه بار به من خبر داد: آنکه در مهدویت تو شک کند، به خدا و رسول کافر شده است.

تمام آنچه درباره خلافتم و مهدویت به شما گفتم، در بیدارى و در حال صحت، سید وجود(ص) به من گفت، بى‏آن‏که مانعى شرعى باشد. نه خوابى بود و نه ربایشى و نه مستى و نه دیوانگى...2

وى در نامه دیگرى مى‏گوید:
اگر من نورى از جانب خدا نداشتم و رسول‏اللَّه(ص) تأییدم نکرده بود، توان کارى نداشتم و روا نبود برایتان سخنى بگویم. آنچه گفتم که پیامبر فرمود، به دستور رسول‏اللَّه بود. به من اخبارى گفت که اولیا و علما از آن خبر ندارند. باید بدانید جز به دستور پیامبر یا فرشته الهام - که از طرف پیامبر اجازه دارد - کارى نمى‏کنم. ایشان به من خبر داد: امت به دست من هدایت خواهد شد، بى‏آن‏که رنجهایى را که پیامبر تحمل کرد، بر دوش کشم.

من از نور دل پیامبر آفریده شده‏ام. ایشان به من بشارت داد یارانم مانند اصحاب ایشانند و رتبه و درجه [ملت من و] عوام نزد خدا، مانند رتبه شیخ عبدالقادر گیلانى است.3

محتواى دو نامه نشان مى‏دهد: دلیل راستى مهدى سودانى، مدعى مهدویت، فقط گفته خودش است و دلیلى دیگر در تأیید وى یافت نمى‏شود؛ افزون بر این‏که پیروزى جنبش وى که ادعا داشت با امداد الهى پشتیبانى مى‏شود، تحقق نیافت.

به تصور شیعه، مهدى، انسان مشخصى است که فرزند [امام] حسن عسکرى است و در 255 (یا 256) هجرى زاده شده و از قرن سوم تا پانزدهم هجرى با مردم زندگى مى‏کند، تا هر وقت که خدا بخواهد. پس باید این مطلب را با دلیل ثابت کند؛ یعنى معجزه داشته باشد، چنانکه آصف بن برخیا، وزیر سلیمان، معجزه نشان داد، در حالى که پیامبر نبود. وى تحت ملکه سبا را در کم‏تر از چشم برهم‏زدنى حاضر کرد. در آیات 40-38 سوره نمل آمده است:

سلیمان گفت: اى بزرگان! کدام‏یک از شما، تخت او را براى من مى‏آورد، پیش از آن‏که به حال تسلیم نزد مى‏آیند؟
عفریتى از جن گفت: من آن را نزد تو مى‏آورم، پیش از آن‏که از مجلست برخیزى و من نسبت به این امر توانا و امینم.
اما کسى که دانشى از کتاب [آسمانى] داشت، گفت: پیش از آن‏که چشم برهم‏زنى، آن را نزد تو خواهم آورد!

هنگامى که سلیمان، تخت را نزد خود ثابت و پابرجا دید، گفت: این از فضل پروردگار است تا مرا آزمایش کند که آیا شکر او را به جا مى‏آورم یا کفران مى‏کنم و هر کسى شکر کند، به نفع خود شکر مى‏کند و هر کس کفران کند [به زیان خویش نموده است؛ که] پروردگار من غنى و کریم است!.

طریق دیگر اثبات امام مهدى(ع) این است که راههاى عادى را به کار گیرد که نشان دهنده عمر بسیار وى و هویتش باشد. مثلاً به اهالى لندن بگوید: در قرن دهم میلادى، از کشورشان عبور کرده و نامه‏اى را به خط خود بر پوست آهو در فلان منطقه نهاده که در آن زمان کتابخانه شهر بوده است، اما بر اثر عوامل مختلف، کتابخانه از بین رفته است. سپس به انگلیسیها بگوید: مى‏توانید چند متر بکنید تا بر کتابخانه از بین رفته، دست یابید که در آن اسناد قابل قبولى است. مى‏توانید فلان پرونده را باز کنید و نامه مرا بیابید و این، نسخه دوم آن است.

همین کار را با روسها و ایرانیها و چینیها و دیگران که در زمان ظهورش زنده‏اند، مى‏تواند انجام دهد. مى‏بایست درخواست وى نشان دهنده درایت و آگاهى‏اش از حلقه‏هاى گمشده مهم براى هر کشورى باشد، تا اهالى را به فعالیت و کنکاش براى کشف حقیقت وادارد. مى‏بایست از موضع و موقعیتى قوى و برتر، خواسته‏اش را مطرح کند، کمى پیش از آن‏که در ظهور دولتش موفق شود، تا ادعا و درخواستش، به عنوان رئیس دولتى باشد که داعیه دارد و توانمند است و تحرک مى‏آفریند و شگفتیهاى بسیار دارد. اگر در سال 1455 هجرى برابر با 2034 میلادى ظهور کند و ادعا نماید محمد بن حسن عسکرى است و عمرش 1200 سال است، در حالى‏که سى ساله به نظر مى‏رسد، مسلماً سیاستمداران آن زمان خواهند پنداشت دیوانه است، اما وقتى ادعا و درخواستش را بشنوند و ببینند وى هزینه کنکاش و پیامدهاى جنجال برانگیز را مى‏پردازد و دانشمندان هر کشور، نتایج را ارزیابى خواهند کرد، هر که موافق ادعاى وى است، با او همراه خواهد شد و دیگران به آزمایش و کنکاش دست خواهند زد.

ویژگیهاى دولت مهدى(ع)
دولت مهدى - که انتظار آن مى‏رود - بدان معنا نیست که اسلام معطل بماند، تا پس از ظهور مهدى، دولت اسلامى برپا شود، بلکه به معناى ایجاد دولت خاصى است که نمونه کوچک آن، دولت و ملک سلیمان بود. ملک و حکومت سلیمان، با نیروهاى جن و باد و حیوانات و نیز انسانهاى مؤمن، پشتیبانى مى‏شد. مزیت دولت مهدى بر دولت سلیمان، این است که بر تمامى زمین حکم مى‏راند و دولتى پس از آن نیست و به قیامت صغرا متصل است، سپس زندگى بر کره خاکى پایان مى‏پذیرد. قرآن به قیامت صغرى در آخرالزمان در آیات 88-82 سوره نمل اشاره کرده است:
و هنگامى که وقت مشخص و حادثه موعود رخ نماید جنبنده‏اى4 بنده‏اى را از زمین براى آنها خارج مى‏کنیم که با آنها تکلم مى‏کند [و مى‏گوید:] مردم به آیات ما ایمان نمى‏آورند.5

[و به خاطر آور] روزى را که ما از هر امتى، گروهى را از کسانى که آیات ما را تکذیب مى‏کردند، محشور مى‏کنیم و آنها را نگه مى‏داریم تا به یکدیگر ملحق شوند!

تا زمانى که [به پاى حساب] مى‏آیند، [خدا به آنان] مى‏گوید: آیا آیات مرا تکذیب کردید و در صدد تحقیق برنیامدید؟ شما چه اعمالى انجام مى‏دادید؟!

در این هنگام، فرمان عذاب به خاطر ظلمشان بر آنها واقع مى‏شود و آنها سخنى ندارند که بگویند.
آیا ندیدید که ما شب را براى آرامش آنها قرار دادیم و روز را روشنى بخش؟! در این امور، نشانه‏هاى روشنى است براى کسانى که ایمان مى‏آورند [و آماده قبول حق‏اند].

[و به خاطر آورند] روزى را که در صور دمیده مى‏شود6 و تمام کسانى که در آسمانها و زمین هستند، در وحشت فرو مى‏روند، جز کسانى که خدا خواسته است و همگى با خضوع در پیشگاه او حاضر مى‏شوند.

کوهها را مى‏بینى و آنها را ساکن و جامد مى‏پندارى، در حالى‏که مانند ابر در حرکت‏اند. این صنع و آفرینش خداوند است که همه چیز را متقن آفرید. او از کارهایى که انجام مى‏دهید، مسلماً آگاه است.

»قیامت صغرا« که آیات بدان اشاره دارد، بر این اندیشه استوار است که به برپایى دولت عدل مطلق و بهره‏مندى انسان از امنیت و عدل و خودکفایى اقتصادى و اجتماعى که از پرتو دولت مهدى به دست مى‏آید، نباید بسنده کرد؛ زیرا تنها هدف مورد انتظار، قیام مهدى(ع) و مسیح نیست، بلکه هدف دیگرى وجود دارد، که گفت و گوى میان ادیان و مذاهب و ارزیابى آنها براساس شیوه‏هایى است که واقعیتها و حوادث تاریخ را روشن مى‏کند، که لازمه آن زنده کردن شهود و مردان تاریخ‏سازى است که اساس مذاهب و اندیشه‏ها بودند و خداوند، رسولش عیسى را ذخیره کرد تا شهود تاریخى را در پیشگاه حاکم والامرتبه، مهدى آل محمد(ص) زنده کند.

برخى نمى‏پذیرند که شیعه به قیامت صغرا »رجعت« معتقد باشد، اما شیعیان باور دارند عیسى بن مریم(ع) بار دیگر به دنیا برمى‏گردد و به امام مسلمانان اقتدا مى‏کند، چنانکه در روایت بخارى است:
کیف بکم اذا نزل عیسى بن مریم و امامکم منکم.
چگونه خواهید بود آن زمان که عیسى پسر مریم، از آسمان فرو آید و امام از شما باشد؟

آیا اینان نمى‏پرسند چگونه مردم مى‏فهمند این شخص، عیسى بن مریم است اگر مردگان را زنده نکند و کور مادرزاد و مبتلایان به پیسى را شفا ندهد؟! آیا آنان مى‏پندارند عیسى که مردگان را زنده مى‏کند، انسانى را که تازه مرده است، زنده مى‏کند تا ساعتى زندگى کند، سپس بمیرد؟ یا این‏که تأثیر وى ماندگارتر و کارش مهم‏تر است؟ به اینکه شخصى را که قرنهاست مرده است، زنده کند تا سالها زندگى کند.

مهم‏تر این است که شخصیتى مثل على بن ابى‏طالب(ع) زنده شود که مسلمانان در موقعیت و جایگاه وى پس از رسول‏اللَّه(ص) اختلاف نظر دارند. برخى مى‏گویند: موقعیت رسالت و نقش سیاسى وى مانند رسول‏اللَّه(ص) است، جز این‏که پیامبرى پس از رسول‏اللَّه(ص) نیست و مخالفت با امام على روا نیست، چنانکه نافرمانى پیامبر را نمى‏توان کرد.
امام از قول پیامبر، کتابهایى را نوشت که امامان بعدى به ارث بردند تا به مهدى(ع) رسید. اما برخى منکر تمامى این مطالب‏اند و امام را چهارمین شخص در فضیلت [پس از ابوبکر و عمر و عثمان] مى‏دانند، بلکه برخى فضیلتى براى امام قایل نیستند!7

مهدى(ع) صحیفه جامعه‏اى را که امام على(ع) بر پوست، به خط خود و املاى پیامبر نوشت، به مردم نشان مى‏دهد. این کتاب را امامان - به بیان الهى - پس از پیامبر، یکى پس از دیگرى به ارث بردند و محتوایش را منتشر کردند. از این طریق یگانه مورد اعتماد، سنت نبوى، به نقل از امامان، در کتب شیعه هست و معصوم به نقل از پیامبر مى‏نوشت و معصومى دیگر حدیث را روایت مى‏کرد، چنانکه امام صادق(ع) مى‏فرماید:
اگر ما به رأى و میل خود، به مردم فتوا مى‏دادیم، هلاک مى‏شدیم. آنچه مى‏گوییم به نقل از رسول‏اللَّه(ص) و دانشى است که یکى پس از دیگرى، به ارث برده و ذخیره نموده‏ایم، چنانکه مردم طلا و نقره را ذخیره مى‏کنند.8

اما برخى بر اعتقادى که از پدران به ارث برده و بدان خو کرده‏اند، باقى مى‏مانند.

براى آن‏که دلیل حسى باشد و بهانه‏اى دست کسى نماند، نگارنده هر کتابى زنده مى‏شود، تا با دست خود، آنچه را نوشته، بنگارد و مردم بدانند وى کتاب را نوشته است و او با مردم، چنانکه دیده و پیش آمده، سخن بگوید. مثلاً عیسى به مسیحیان خواهد گفت: دینى که در دست شماست، از من نیست، بلکه مثلاً از »پولس« [یکى از حواریون] است. عیسى، پولس را زنده مى‏کند تا به مردم بگوید چگونه رسالت مسیح را که به رسالت محمد و اهل بیتش بشارت مى‏داد، تحریف کرده و مسیح را خاتم رسولان، بلکه یکى از اقالیم [خدا، پسر و روح‏القدس] قرار داده است.

بنابراین، دولت مهدى فقط براى اقامه عدل مطلق در جامعه بشرى نیست؛ بلکه براى ایجاد فکرى یکسان و مذهبى واحد است؛ مذهبى که بر متون درست و معتبر تاریخى استوار است. از این رو، دولت مهدى، پایان جنبش انبیا و رسولان و پیروزى عقل و دانش و توحید بر نادانى و خرافه و شرک است.

یهود و مسیحیت و انتظار رهبر موعود
به رغم دشمنى تاریخى شدید میان یهود و مسیحیان، به پندار کفشتن عیسى بن مریم به دست یهود، پیروان هر دو دین در قرن 19 و 20 میلادى، به وحدت‏نظر در ظهور مسیح و پشتیبانى از برنامه‏اى سیاسى رسیدند که برپایى دولت اسراییل بود؛ از آن رو که به پندارشان مقدمه ظهور مسیح به شمار مى‏آمد. بدین بهانه صدها کلیسا و گروه مسیحى آمریکایى و اروپایى براى پشتیبانى دولت اسراییل بسیج شدند.9 در سال 1980، سازمانى به نام »سفارت بین‏المللى مسییحان« در قدس اشغالى تأسیس شد که اهداف مؤسسات آن به اختصار چنین بود:

ما بیش از اسراییلیها، صهیونیست هستیم و قدس تنها شهرى است که مورد عنایت خداست و خداوند تا ابد این سرزمین را به اسراییل داده است.
اعضاى سفارت معتقدند:
اگر اسراییل نباشد، مکانى براى بازگشت مسیح نیست.

بلافاصله پس از راه‏اندازى سفارت، جشن بین‏المللى سالیانه یهودى - مسیحى، با نام »عید عریش« برگزار شد و بیش از هزار روحانى مسیحى در آن شرکت کردند و در سال 1982، سه هزار رهبر مذهبى مسیحى در آن حضور داشتند.

»سفارت بین‏المللى مسیحیان« یکى از سازمانهاى مهمى بود که براى شنیدن مذاکرات کمیسیونهاى کنگره آمریکا، به هنگام طرح جریان نبرد عربها با اسراییل، به ویژه بر سر قدس، دعوت مى‏شد. در سال 1985، رهبرى مسیحیان صهیونیست، کنفرانسى در »بال« سوییس برگزار و اعلام کرد:

ما گروههایى از دولتهاى مختلف و نمایندگان کلیساها، در اینجا گرد آمده، در این سالن کوچک که در 88 سال پیش دکتر »تئودور هرتزل« به همراه اولین شرکت‏کنندگان کنفرانس صهیونیستى، در آن تجمع نمودند و سنگ بناى پیدایش دولت اسراییل را نهادند. همگى براى نیایش و خشنودى پروردگار جمع شده‏ایم، تا اشتیاق خود را به مردم و سرزمین و عقیده اسرائیل و همراهى خود را اعلام کنیم و بگوییم: دولت اسراییل را تأیید مى‏کنیم.10

در آمریکا، کنیسه‏اى به نام [Indespensationalism] تأسیس شد که شمار پیروانش به شش میلیون نفر مى‏رسد. اعضاى این کنیسه معتقد به بازگشت مسیح‏اند، که از جمله شرایطش، برپایى دولت صهیونیستى و تجمع یهودیان دنیا در فلسطین است.

از شمار پیروان این کنیسه، »جرج بوش« اول و »ریگان« رؤساى جمهور پیشین آمریکا هستند. در اکتبر 1983، ریگان در برابر انجمن دوستى آمریکا و اسراییل، گفت:

من مى‏پرسم: آیا ما همان نسلى هستیم که شاهد نبرد »هرمجیدون« خواهیم بود؟ پیشگوئیهاى زمان گذشته، زمانى را که اکنون در آن به سر مى‏بریم، توصیف مى‏کند.11

گفته ریگان مستند به کتاب planet erth The late grad [سیاره فانى بزرگ زمین] نوشته »هال لیندسى«، (Hal Indsey) است که نخستین بار در سال 1970 منتشر شد و پانزده میلیون نسخه فروش کرد. در این اثر، مهم‏ترین فلسفه پایان تاریخ و بازگشت مسیح، بازگشت یهود به سرزمین اسرائیل، پس از هزاران سال دانسته شده است. همچنین گفته شده است: قوم یأجوج، اتحاد شوروى است که همراه عربها و هم‏پیمانانشان، به اسرائیل حمله مى‏کند. این کتاب تأکید دارد: ارتش نظامى اسرائیل بر نیروهاى شر پیروز مى‏شود و پس از نبرد »هرمجیدون«، وضع براى بازگشت نجات‏بخش مسیح آماده مى‏شود. هرمجیدون نام منطقه‏اى در دشت »المجدل« فلسطین است که نیروهاى شر و خیر در آنجا نبرد خواهند کرد.12

گفت‏وگوى مسلمانان درباره مهدى موعود(ع)
در پرتو عقاید مشترک شیعى و سنى درباره برنامه الهى در آخرالزمان و این‏که رهبر موعود، مهدى، از ذریه پیامبر و فاطمه و از نسل امت اسلامى است و قرآن و سنت، شیوه وى مى‏باشد، سنى و شیعه، دو نوع گفت‏وگو مى‏توانند داشته باشند:

نخست: گفت‏وگوى شیعى - سنى با هدف ایجاد بنیان محکم وحدت اسلامى که بر وحدت قبله و کتاب و خاتمیت پیامبر و آینده مشرق با ظهور مهدى آل محمد(ص) استوار است. مسایل مورد اختلاف را با روح محبت و برادرى و بحث علمى مى‏توان بررسى کرد. شاید از مهم‏ترین مسایل رو در روى مسلمانان، نشانه‏هاى الهى و ضوابطى است که مهدى موعود(ع) را مشخص مى‏کند. به ویژه آن‏که دو تجربه سیاسى بزرگ، در این باره هست؛ تجربه مهدى اسماعیلى در قرن سوم و چهارم هجرى و تجربه مهدى سودانى در قرن سیزدهم.
دوم: گفت‏وگوى اسلامى - مسیحى.

گفت‏وگوى اسلامى - مسیحى
در بسیارى از اندیشه‏هاى دینى، مسیحیان و مسلمانان مشترکند، چه درباره خداى متعال یا نبوت یا پایان سعادتمندانه زمین و نقش مسیح در این باره. نشر اندیشه‏هاى مشترک که بسیارى از مردم مسیحى و اسلامى از آن ناآگاهند، گسست بزرگى را که میان مسیحیان و مسلمانان هست، پر مى‏کند. نیز احساسات منفى و سیاستهاى اشتباهى را که به سبب وضع استثنایى، دولتهاى دو طرف در طول تاریخ انجام داده‏اند، کم مى‏کند. اگر شکاف میان پیروان ادیان پر شده و اندیشه دشمنى از بین رود و تقدیر و احترام متقابل بجاى آن بنشیند، مى‏توان مسایل مورد اختلاف را با روح محبت و احترام بحث کرد.

این مسأله سخت و محال نیست؛ زیرا میان مسلمانان و مسیحیان، مطلبى وجود ندارد که سبب اختلاف شود. برعکس آنچه در طول تاریخ بر روابط مسیحى - یهودى حاکم بوده است؛ زیرا یهودیان نمى‏پذیرند عیسى پسر مریم است، بلکه به وى و مادرش، صفات زشتى نسبت مى‏دهند و اعتراف مى‏کنند عیسى را کشته‏اند! مسیحیان نیز این مطلب را قبول دارند. اما به رغم این وضع، تلاشهاى یهودیان صهیونیست، نتیجه مثبت داده و مسیحیان، هم‏پیمان قدرتمند اسرائیل شده‏اند و میلیونها مسیحى، اسرائیل را بیش از خود یهود، تأیید و حمایت مى‏کنند!







نوشته شده در تاریخ سه شنبه 91 اردیبهشت 5 توسط کیوان
مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Blog Skin