ای اباخالد! به خدا سوگند بندهای ما را دوست ندارد و از ما پیروی نکند تا اینکه خدا قلبش را پاکیزه کرده باشد و خدا قلب بندهای را پاکیزه نمیکند تا اینکه تسلیم محض ما شده و با ما آشتی کرده باشد. پس چون با ما از در آشتی درآمد، خدا از حساب سخت نگاهش دارد و از هراس بزرگ روز رستاخیز ایمنش سازد».
اشاره:
همة ما کم و بیش تاکنون در مورد لزوم «معرفت امام زمان(ع)»، مطالبی خوانده یا شنیدهایم و به اجمال میدانیم براساس روایات قطعی و تردیدناپذیری که از پیامبر اکرم(ص) و امامان معصوم(ع) نقل شده، نداشتن معرفت نسبت به امام زمان(ع) به منزلة مرگ در زمان جاهلیّت؛ یعنی مردن در حال کفر و شرک است. همچنین از جایگاه و نقشی که در آموزههای اسلامی برای امامان معصوم(ع) ترسیم شده است، شناخت داریم، ولی شاید بسیاری از ما نسبت به کمّ و کیف و لوازم این معرفت چندان آگاه نباشیم و به درستی ندانیم که چه شناخت تفصیلی باید نسبت به امام عصر خود داشته باشیم. این وضعیت برای کسانی که همة افتخار خود را در پذیرش امامان معصوم و اعتقاد به امام عصر(ع) میدانند، هرگز زیبنده نیست. از این رو، همه باید در حدّ توان و درک خود برای رسیدن به سطحی قابل قبول از شناخت و معرفت امام بکوشیم و معرفت اجمالی خود را به معرفت تفصیلی تبدیل کنیم.
عید غدیر، عید امامت و ولایت، فرصت ارزشمندی برای شناخت بیشتر امامان(ع) و مروری بر دانستههایمان در این زمینه است. با تبریک این عید سعید، توجّه شما را به مقالهای که به این مناسبت تهیه شده است، جلب میکنیم.
1. معنای لغوی و اصطلاحی امام
الف) معنای لغوی
امام، واژهای عربی و به معنای پیشوا، سرپرست و مقتداست.1 راغب اصفهانی دربارة این واژه مینویسد: «امام کسی است که به او اقتدا میشود، چه شیء مورد اقتدا انسان باشد که به گفتار و کردارش اقتدا شود یا کتابی باشد یا شیء دیگری، چه این اقتدا حق و صواب باشد و چه باطل و ناصواب».2
برخی دیگر از لغتنگاران نیز چنین معنایی را از امام ارائه دادهاند.3 برخی متکلّمان که به معنای لغوی این واژه پرداختهاند، نوشتهاند: «معنای لغوی واژة امامت آن است که دیگری مورد تبعیّت و پیروی قرار گیرد؛ یعنی رئیس باشد و امام کسی است که مورد تبعیت و اقتدا قرار میگیرد. از آن جهت که در مفهوم امامت تبعیّت و اقتدا نهفته است، به کسی که نماز جماعت برگزار میکند امام گویند؛ زیرا مردم در قیام و رکوع و سجده و تشهّد به وی اقتدا کرده و از او تبعیت میکنند، بنابراین او مورد تبعیّت است».4
بنابراین، امامت در لغت به معنای رهبری و ریاست امّت است که طبعاً نوعی تبعیّت و پیروی گروهی را به همراه دارد.
از آنچه گفتیم میتوان دریافت که واژة امامت از یک سو «پیشوایی و راهبری» و از سوی دیگر «تبعیّت و پیروی» را میرساند، ولی اینکه این پیشوایی و پیروی در چه حوزه و قلمروی باشد یا در چه بعدی از ابعاد زندگی انسان مطرح شود، از مفهوم لغوی واژة امامت خارج است؛ همچنانکه عمومیّت یا اختصاص در حوزهای که تبعیّت و پیشوایی انجام میشود از این واژه استفاده نمیشود. همچنین این واژه به خودی خود تعیینکنندة بار ارزشی مثبت یا منفی نیست.
بنابراین، از معنای لغوی این واژه استفاده نمیشود که امامت و پیشوایی در حوزه و قلمرو دینی مردم است یا در حوزة دنیایی آنها. در واقع قراین و شواهد خارجی است که تعیینکنندة هر یک از این جنبههای یاد شده است.5
واژة امام در قرآن 12 بار به صورت مفرد یا جمع به کار رفته است.6 در این استعمالها، امامت به همان معنای لغوی است؛ یعنی به معنای مطلق رهبری و پیشوایی به کار رفته و چیزی بر معنای آن اضافه نشده است و هرگاه ویژگی و خصوصیتی مدّنظر بوده با قید و قرینه بیان شده است؛ مثلاً در یکی از آیات قرآن میخوانیم: «و جعلناهم أئمّةً یهدون بأمرنا؛7 و آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما هدایت میکنند».
از «یهدون بأمرنا» میفهمیم که امامت مطرح شده در این آیه، امامت حق است. در آیة دیگری میخوانیم: «و جعلناهم أئمّةً یدعون إلی النّار؛ 8 و آنان را پیشوایانی که به سوی آتش میخوانند، گردانیدیم».در یکی دیگر از آیات قرآن چنین آمده است: «فقاتلوا أئمّة الکفر؛ 9 پس با پیشوایان کفر بجنگید». از دو قرینة «یدعون إلی النار» و «أئمة الکفر» میفهمیم که آنچه در این دو آیه طرح شده، امامت باطل است.
همچنین از بررسی موارد متعددی که واژة امامت در گفتار معصومین(ع) به کار رفته است، درمییابیم که این واژه در اصل به معنای مطلق پیشوایی و رهبری است و هر یک از خصوصیات پیش گفته، با قرینه و قید دیگری فهمانده شده است.10
در روایات اسلامی، واژههای امام و امامت از جایگاه بسیار برجستهای برخوردار بوده، از آن به عنوان مقامی الهی یاد شده است که دست اختیار و انتخاب بشر به آن نمیرسد. از جملة این روایات، میتوان به روایتی که از امام رضا(ع) نقل شده است، اشاره کرد: «همانا امامت، قدرش والاتر، شأنش بزرگتر، منزلتش عالیتر، جایگاهش بلندتر و ژرفایش بیشتر از آن است که مردم با خردهای خود به آن برسند یا با آرائشان آن را دریابند یا با انتخاب خود، امامی منصوب کنند. همانا امامت، مقامی است که خدای عزّوجلّ پس از رتبة نبوّت و خلّت در مرتبة سوم به ابراهیم خلیل(ع) اختصاص داده است… . همانا امامت، مقام پیامبران و میراث اوصیا است. همانا امامت، خلافت خدا و خلافت رسول خدا(ص) است».11
ب) معنای اصطلاحی امام
گروهی از متکلّمان امامیه، امامت را به «ریاست عام دینی و دنیایی» تعریف کردهاند؛ مثلاً شیخ مفید در تعریف و توصیف امام مینویسد: «امام، کسی است که در امور دینی و دنیایی مردم به جانشینی از پیامبر(ص)، ریاستی فراگیر دارد».12 همچنین خواجة طوسی پس از آنکه مسائل مهم بخش امامت را پاسخگویی به پنج پرسش «[معنای] امام چیست؟ آیا امام موجود است؟ برای چه امام موجود است؟ امام چگونه است؟ و امام کیست؟» میداند،13 در پاسخ پرسش نخست مینویسد: «امام کسی است که ریاست فراگیر در امور دینی و دنیایی را اصالتاً نه به نیابت از دیگری در این دنیا به عهده دارد».14
گرچه این دو عبارت به توصیف امام میپردازد، ولی تا حدّ بسیاری مفهوم امامت را بیان میکند، لذا خواجة طوسی آن را کاملتر از سایر تعریفها و منطبق بر معنای اصطلاحی و کلامی «امامت» میداند. در این تعریفها صراحتاً آمده است که امامت در معنای اصطلاحی و کلامی خویش دو حوزة دین و دنیا را دربرمیگیرد؛ یعنی امامت همانگونه که ریاست و مرجعیت در امور دینی است، مرجعیت در امور دنیایی نیز میباشد.15
2.
معرفت امام در آموزههای اسلامی«
معرفت امام» جایگاه و اهمیّت ویژهای در آموزههای اسلامی دارد و در سخنان پیامبر گرامی اسلام(ص) و امامان معصوم(ع) تأکید فراوانی بر آن شده است. برای روشنتر شدن این موضوع به برخی از روایاتی که در این زمینه وارد شده است، اشاره میکنیم:1.
در روایتی که به صورت متواتر16 و از طریق شیعه و اهل سنّت از پیامبر اعظم(ص) نقل شده، نشناختن امام زمان و معرفت نداشتن نسبت به او با مردن در عصر جاهلیت (عصر کفر و شرک) برابر دانسته شده است. در این روایت میخوانیم: «هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلی از دنیا رفته است».172.
امام باقر(ع) در این زمینه میفرماید: «هر کس در حالی که امامی نداشته باشد، بمیرد، مردنش، مردن جاهلیت است و هر آنکه در حال شناختن امامش بمیرد، پیش افتادن یا تأخیر این امر [دولت آل محمد(ع)]، او را زیان نرساند و هر کس بمیرد در حالی که امامش را شناخته، همچون کسی است که در خیمه قائم[(ع)] با آن حضرت باشد».183.
حارث بن مغیره از امام صادق(ع) چنین نقل میکند: «به ابوعبدالله [امام صادق](ع) عرض کردم: آیا رسول خدا(ص) فرمود: «کسی که بمیرد و امامش را نشناسد به مرگ جاهلی از دنیا رفته است»؟ فرمود: «آری». گفتم: جاهلیت کامل یا جاهلیتی که امامش را نشناسند؟ فرمود: «جاهلیت کفر و نفاق و گمراهی».193.
ضرورت معرفت امامحال این پرسش مطرح میشود که چرا در آموزههای اسلامی این همه بر لزوم معرفت امام تأکید شده است؟ برای یافتن پاسخ این پرسش، لازم است که نگاهی اجمالی به جایگاه امام و امامت در مکتب اسلام داشته باشیم:
1. در روایتی که از امام رضا(ع) نقل شده، در این زمینه چنین آمده است: «امامت، زمام دین و مایة نظام مسلمانان و صلاح دنیا و عزّت مؤمنان است. امامت، اساس رشد یابنده اسلام و شاخة بلند آن است. تمامیت نماز و روزه و حج و جهاد و گردآوری مالیات و صدقات و اجرای حدود و احکام و حراست از مرزهای اسلام، همه به دست امام است. امام، حلال خدا را حلال و حرام خدا را حرام میکند و حدود خدا را برپا میدارد و از دین خدا دفاع میکند. او با حکمت و اندرز و حجّت رسا [مردم] را به راه پروردگارش فرامیخواند».
با توجه به این روایت به خوبی روشن میشود که بقای همة اصول و فروع اسلام به وجود امام بسته است و آموزههای اسلامی جز با وجود امام تحقّق عینی و عملی نمییابد. از این رو کسی که امام زمانش را نشناسد، هیچ بهرهای هم از اعمال خود نخواهد برد.
2. در روایتی که از امام باقر(ع) نقل شده، این موضوع با صراحت بیشتری بیان شده است. آن حضرت میفرماید: «بالاترین مرتبة امر [دین] و کلیدش و در همه چیز و مایة خرسندی خدای رحمان، پیروی از امام بعد از شناخت اوست. همانا خدای عزّوجلّ میفرماید: «هر کس از پیامبر فرمان بَرَد، در حقیقت خدا را فرمان برده و هر کس رویگردان شود، ما تو را بر ایشان نگهبان نفرستادهایم»، همانا اگر مردی شبها را به عبادت به پاخیزد و روزها را روزه دارد و تمام اموالش را صدقه دهد و در تمام دوران عمرش به حج رود و امر ولایت ولیّ خدا را نشناسد تا از او پیروی کند و تمام اعمالش با راهنمایی او باشد، برای او از ثواب خدای عزّوجلّ حقّی نیست و او از اهل ایمان نباشد».21
این روایت، ضرورت و فلسفة تأکیدهای فراوان اسلام بر شناخت امام را به خوبی آشکار میکند و روشن میسازد که معرفت امام از آن رو اهمیّت دارد که مقدمة پیروی و اطاعت از اوست. به همین دلیل است که میبینیم در بسیاری از روایتهای «من مات» به جای تعبیر «و لم یعرف إمام زمانه»، عبارتهایی چون «و لیس علیه إمامٌ»22 یا «و لیس له إمامٌ»23 یا «و لیس له إمامٌ یأتمّ به»24، «و لیس له إمام یسمع له و یطیع»25 «و لیس علیه طاعةٌ»26، «و لیس فی عنقه بیعةٌ»27 آمده است که همة آنها بر مقدمه بودن معرفت برای پیروی و اطاعت از امام، به عنوان شرط نجات و رستگاری دلالت میکند.
3. توجّه به روایت ذیل که از امام حسین(ع) نقل شده است این موضوع را روشنتر میسازد. آن حضرت در این روایت با اشاره به فلسفة آفرینش انسان میفرماید: «هان ای مردم! همانا خداوند
ـ بزرگ باد یاد او ـ بندگان را نیافرید مگر برای اینکه او را بشناسند. پس هرگاه او را بشناسند، او را بپرستند و هرگاه او را بپرستند، با پرستش او، از بندگی هر آنچه جز خداست، بینیاز شوند.
مردی پرسید: ای فرزند رسول خدا، پدر و مادرم فدایت، معرفت خدا چیست؟ حضرت فرمود: این است که اهل هر زمانی، امامی را که باید از او فرمان برند، بشناسند».28
بنابراین، میتوان گفت: فلسفة آفرینش انسان، رسیدن به مقام معرفت خداست. این معرفت حاصل نمیشود مگر به معرفت امام و حجّت عصر(ع)؛ زیرا امام، آینة تمام نمای حق و واسطة شناخت خداست، چنانکه امام صادق(ع) فرمود: «ما دانایان (برپا دارندگان) به امر خدا و دعوتکنندگان به راه او هستیم. به واسطة ما خدا شناخته و پرستیده میشود. ما راهنمایان به سوی خدا هستیم و اگر ما نبودیم، خدا پرستیده نمیشد». 29
در روایت زیر که از امام علی(ع) نقل شده، ارتباط بین معرفت امام و سعادت و رستگاری انسانها، به بیان دیگری توضیح داده شده است: «خوشبختترین مردم کسی است که فضل و مقام ما را بشناسد و به وسیلة ما به خدا نزدیک شود و در دوستی ما یکدل و مخلص باشد و به آنچه ما بدان فراخواندیم عمل کند و از آنچه ما نهی کردیم دست بردارد. چنین کسی از ماست و در سرای ماندگاری (بهشت) با ماست».30
4.
توجه به مفاد دعاهایی که خواندن آنها در عصر غیبت مورد تأکید قرار گرفته است، نیز ما را به اهمیّت موضوع شناخت حجّت خدا و نقش آن در زندگی انسان رهنمون میسازد. بر اساس روایتی که زرارة بن اعین از امام صادق(ع) نقل میکند، آن حضرت پس از پیشگویی غیبت قائم(ع) در پاسخ این پرسش زراره که: اگر آن زمان را درک کردم، چه عملی را پیشة خود سازم؟ میفرماید: «ای زراره! اگر آن زمان را درک کردی پیوسته این دعا را بخوان: بار الها! خودت را به من بشناسان؛ که اگر خودت را به من نشناسانی، پیامبرت را نخواهم شناخت. بار الها! فرستادهات را به من بشناسان؛ که اگر فرستادهات را به من نشناسانی، حجّت تو را نخواهم شناخت. بار الها! حجّت خود را به من بشناسان؛ که اگر حجتت را به من نشناسانی، از دینم گمراه میشوم».31این دعا با اندک تفاوتی، در یکی از توقیعات امام عصر(ع) نیز آمده است.32
4.
مفهوم معرفت امامشیخ صدوق(ره) دربارة ضرورت معرفت امام و آنچه که هر مسلمان باید در مورد امام خود بداند، مینویسد: «بر ما واجب است که پیامبر [اسلام] و امامان پس از او را که درود خدا بر آنان باد، با نامها و ویژگیهایشان بشناسیم. این امر، فریضة واجبی است که بر ما لازم آمده است و خداوند عذر هیچکس را در مورد آن نمیپذیرد، خواه جاهل [قاصر] باشد و خواه [جاهل] مقصّر».33 نویسندة کتاب ارزشمند «مکیالالمکارم»، مراد و مقصود از «معرفت امام» را که در روایتها بر آنها تأکید شده است، چنین توضیح میدهد: «بدون تردید، مقصود از شناختی که امامان ما ـ درودها و سلامهای خداوند بر ایشان باد ـ تحصیل آن را نسبت به امام زمانمان امر فرمودهاند، این است که ما آن حضرت را چنانکه هست بشناسیم، به گونهای که این شناخت سبب درامان ماندن ما از شبهههای ملحدان و مایة نجاتمان از اعمال گمراهکنندة مدّعیان دروغین باشد. چنین شناختی جز به دو امر به دست نمیآید: شناختن شخص امام به نام و نسب و دوم، شناخت ویژگیهای او. به دست آوردن این دو شناخت از اهمّ واجبات است».34
باید دانست شناخت ویژگیهای امام، در عصر ما از اهمیّت بیشتری برخوردار است و در واقع، این نوع شناخت میتواند در زندگی فردی و اجتماعی منتظران منشأ اثر و تحوّل باشد؛ زیرا اگر کسی به حقیقت به صفات و ویژگیهای امام عصر(ع) و نقش و جایگاه آن حضرت در هستی و فقر و نیاز خود نسبت به او آگاه شود، هرگز از یاد و نام آن حضرت غافل نمیشود.
نکتهای که باید در نظر داشت، این است که شناخت امام زمان(ع) از شناخت دیگر امامان معصوم(ع) جدا نیست. اگر کسی به طور کلی به شأن و جایگاه ائمة هدی آگاه شد، صفات و ویژگیهای آنها را شناخت و به مسئولیت خود در برابر آنها پی برد، به یقین، به شناختی شایسته از امام عصر(ع) نیز دست مییابد.
5. راههای به دست آوردن معرفت
معرفت امام زمان(ع) نیز چون برخی دیگر از معرفتها از دو طریق حاصل میشود:
الف) معرفت اکتسابی: یکی از راههای پی بردن به مراتب و مقامات بلند امامان معصوم شیعه به طور کلی و امام عصر(ع) به طور خاص، مطالعه و تأمّل در کتابها و مقالههایی است که در این زمینه نگاشته شده است.35 همچنین خواندن زیارت جامعة کبیره و تأمّل و تدبّر در اوصافی که در این زیارت برای ائمه معصومین(ع) نقل شده، در حصول معرفت نسبت به مقام و جایگاه امام در هستی بسیار مؤثراست.36 شاید بتوان گفت شناخت نشانههای ظهور نیز یکی از فروع شناخت امام عصر(ع) است؛ زیرا شناخت دقیق نشانههای ظهور سبب میشود انسان، فریب مدعیان دروغین مهدویت را نخورد و در دام شیّادانی که ادّعای «مهدی» بودن دارند، نیفتد.
برای ظهور منجی آخرالزّمان، نشانههای حتمی و تردیدناپذیری شمرده شده است که با مشاهدة آنها به حقّانیت آن منجی و اینکه او واقعاً همان امام منتظر؛ یعنی امام مهدی(ع) است، میتوان پی برد. بنابراین، بر همة منتظران لازم است که پس از شناخت کامل امام عصر(ع)، به مطالعه و شناسایی نشانههای ظهور نیز بپردازند.37
ب) معرفت اعطایی: در آموزههای اسلامی بر تأثیر پرهیزکاری و انجام اعمال شایسته در حصول معرفت راستین و نهادینه شدن آن در وجود آدمی بسیار تأکید شده است. بر اساس این آموزهها انسان میتواند با عمل کردن به آموختههای خود، مرزهای داناییاش را گسترش دهد و به آنچه نمیداند دست یابد. قرآن کریم در این زمینه میفرماید: «یا أیّها الّذین آمنوا إن تتّقوا الله یجعل لکم فرقاناً؛38 ای کسانی که ایمان آوردهاید، اگر از خدا پروا دارید، برای شما [نیروی]تشخیص حق از باطل قرار میدهد». و در جایی دیگر میفرماید: «إلیه یصعد الکلم الطّیّب و العمل الصّالح یرفعه؛39 سخنان پاکیزه به سوی او بالا میرود و کار شایسته به آن رفعت میبخشد».
علّامة طباطبایی در تفسیر این آیه و بیان مراد از «کلم الطیّب؛ سخنهای پاکیزه» چنین مینویسد: «مراد از آن صرف لفظ نیست، بلکه لفظ بدان جهت که معنایی طیّب (پاکیزه) دارد منظور است. پس در نتیجه مراد از این «کلم طیب» عقاید حقّی میشود که انسان اعتقاد به آن را زیربنای اعمال خود قرار میدهد».40
ایشان در ادامه، به بررسی رابطة علم و عمل و تأثیر عمل شایسته در رفعت علم پرداخته و مینویسد: «عمل از فروع علم و آثار آن است، آثاری که هیچگاه از آن جدا شدنی نیست. هر چه عمل مکرر شود، اعتقاد راسختر، روشنتر و در تأثیرش قویتر میگردد».41
امام باقر(ع) نیز در زمینة نقش عمل به دانستهها در افزایش دانایی میفرماید: «هر کس به آنچه میداند، عمل کند، خداوند آنچه را نمیداند به او میآموزد».42 بنابراین، کسانی که در پی امام عصر، معرفت امام عصر(ع) و راه یافتن به ولایت ایشان هستند باید افزون بر مطالعه و تحقیق و تدبّر در ویژگیهای امامان معصوم(ع)، در پیروی از این بزرگواران و دوری از مخالفت آنها نیز بکوشند و خود را از همه آلودگیهایی که پیشوایان معصوم نمیپسندند، پیراسته سازند. در این صورت است که میتوان امیدوار بود انوارمعرفت این حجّتهای الهی در قلب ما راه یابد.
در روایتی که از امام باقر(ع) نقل شده است، در این زمینه چنین میخوانیم: «ای اباخالد! به خدا سوگند بندهای ما را دوست ندارد و از ما پیروی نکند تا اینکه خدا قلبش را پاکیزه کرده باشد و خدا قلب بندهای را پاکیزه نمیکند تا اینکه تسلیم محض ما شده و با ما آشتی کرده باشد. پس چون با ما از در آشتی درآمد، خدا از حساب سخت نگاهش دارد و از هراس بزرگ روز رستاخیز ایمنش سازد». 43 ناگفته نماند که در این راه باید از عنایت حضرت حق نیز مدد جوییم و ـ همچنانکه در دعایی که پیش از این بدان اشاره کردیم، ملاحظه شد ـ از درگاه الهی نیز توفیق شناخت حجّتش را درخواست کنیم تا بدین وسیله از گمراهی و سرگردانی نجات یابیم
طبقه بندی: معرفت امام زمان علیه السلام چیستی ؟ چرایی؟