مایوس نشدن از ظهور، آزمون الهی، مصلحت الهی، تامین امنیت جانی حضرت ولی عصر از جمله دلایل معین نبودن وقت ظهور است.
امام زمان آخرین ذخیره الهی و تنها امید محرومان برای تحقق آرمانها و آرزوهای مستضعفان است اما این سوال که او کی خواهد آمد؟ وچه وقت به امر خداوند از پس پرده غیبت خارج خواهد شد، همواره ذهن فعال منتظران آن حضرت را به خود مشغول ساخته است. به راستی گاهی چرا وقت ظهور در منابع اسلامی معین نشده است؟ در جواب این سؤال فرض های متعددی مطرح است که به اختصار به بیان تعدادی از آنها می پردازیم:
1 - کسی که منتظر شخص دوستداشتنی است و وقت آمدن او را نمیداند همیشه در حال انتظار است، همیشه آماده است، همیشه درصدد پیاده کردن دستورات او در خود و اجتماع است. ولی در صورتی که زمان رسیدن او را بداند خصوصاً آنکه بداند که بسیار دور است، مأیوس شده و هرگز خود را به این زودی آماده نمیکند.
2 - معین نبودن وقت ظهور، یک نوع امتحانی است برای مردم تا معلوم گردد آیا مردم با این همه سختیهای مختلف، روحیه خود را از دست میدهند یا خیر.
3 - گاه مصلحت در تقدیم و تأخیر زمان غیبت است که این معنا با معین بودن زمان ظهور سازگاری ندارد. و لذا در قصه حضرت موسی (ع) به جهت ادامه ملاقات او با خداوند از سی روز تا چهل روز، عدهای به انحراف کشیده شدند.
4 - در صورت معین بودن ظهور، دشمنان حضرت (ع) در صدد تدارک برآمده وبا حضرت در همان زمان به مقابله برخواهند خواست. لذا در روایات اسلامی از عنصر "ناگهانی بودن ظهور" به عنوان عنصر اساسی در پیروزی حضرت یاد شده است.
امام صادق (ع) به ابن النعمان فرمود: ای پسر نعمان! به راستی عالم نمیتواند به هر چه اطلاع دارد تو را آگاه سازد... پس عجله نکنید، به خدا سوگند! سه بار این امر -امر فرج- نزدیک شد ولی به جهت آنکه شما آن را فاش کردید خداوند آن را به تأخیر انداخت. به خدا سوگند! نزد شما سرّی نیست مگر آنکه دشمنان شما به آن از شما آگاهترند.
5 - در صورت عدم تعیین وقت ظهور، حالت انقطاع و توجه و تضرّع خاصّی بر انسانها حاکم خواهد شد، که چه بسا این امر سبب تعجیل در فرج امام زمان (ع) گردد. ولی اگر وقت ظهور به طور قطع مشخّص باشد دیگر از این اثر معنوی خبری نیست.
6 - از آنجا که وقت ظهور همانند علایم ظهور، متعلّق "بدا" واقع میشود، لذا نباید به طور دقیق وقت ظهور مشخص باشد تا مردم به کارهایی تشویق شوند که مؤثّر در ظهور امام زمان (ع) است.
7 - از آنجا که ممکن است ظهور حضرت به طول انجامد، لذا وقت آن معین نشده است تا مردم مأیوس نباشند وبا احتمال ظهور حضرت در هر لحظه حالت انتظار مثبت را از دست ندهند
منبع: http://www.aftab.ir
میلاد موعود
حکیمه خاتون، دختر امام محمّد تقى(علیه السلام) و عمّه امام حسن عسکرى(علیه السلام)مى فرماید: ابا محمّد، حسن بن على(علیهما السلام) شخصى را نزد من فرستاد و پیغام داد«عمّه جان! امشب براى افطار نزد ما بیا که شب نیمه شعبان است، خداوند ـ تبارک و تعالى ـ امشب حجّت خود را که حجّت او در روى زمین است، آشکار مى سازد.»من خدمت آن حضرت شرفیاب شدم، عرض کردم: مادر او کیست؟فرمود: نرجس.عرض کردم: فدایت گردم; قسم به خدا! من اثرى از حاملگى در او نمى بینم.فرمود: بدان! حقیقت همین است که من به تو مى گویم.پس از این گفت و گو وارد اندرون خانه حضرت شده سلام کردم و نشستم. نرجس خاتون کفش مرا درآورده و فرمود: بانوى من! حالتان چطور است؟
عرض کردم: بانوى من و خاندان من، تو هستى.فرمود: این چه حرفى است که مى زنید]من کجا و این مقام بزرگ؟[عرض کردم: دخترم! خداوند ـ تبارک و تعالى ـ امشب پسرى به تو عطا خواهد نمود که سروَر دنیا و آخرت است.در این هنگام، به وعده امام شک کردم. ناگاه امام(علیه السلام) از اتاق خویش با صداى بلند فرمود:«عمّه جان! عجله نکن نزدیک است.»شروع به قرائت سوره«الم سجده» و «یس» نمودم. هنگام قرائت من، نرجس خاتون با هراس از خواب پرید. به طرف او رفتم و گفتم: اسم اللّه علیکِ،([1] [2] ) آیا چیزى احساس مى کنى؟»فرمود:«آرى، عمّه جان!».عرض کردم: برخود مسلّط باش و دل قوى دار، این همان است که به تو گفتم.آنگاه دوباره به خواب رفتم در حالى که او کاملاً براى زایمان آماده شده بود. دیگر چیزى نفهمیدم تا این که حضور مولایم حضرت حجت(علیه السلام) را احساس کردم. بیدار شدم، روانداز را کنار زدم دیدم در سجده است. او را در آغوش کشیدم. بسیار پاکیزه بود.در این هنگام ابامحمّد، حسن بن على(علیهما السلام) با صداى بلند فرمود: «عمّه جان! فرزندم را بیاور».او را به نزد حضرت(علیه السلام) بردم، آن بزرگوار کودک را روى یک دست خود گذاشت و دست دیگر را بر پشت او نهاد و پاهایش را به سینه چسبانید. آنگاه زبان مبارک را در دهان آن طفل چرخاند و دست بر چشمها و گوشها و مفاصل او کشید و فرمود: «پسرم سخن بگو.»آن مولد مسعود فرمود: «اشهد أن لا إله إلاّ اللّه وحده لاشریک له، و أشهد أنَّ محمّداً رسول اللّه(صلى الله علیه وآله وسلم)»آنگاه بر على امیرالمؤمنین(علیه السلام) و یک یک ائمّه معصومین(علیهم السلام) درود فرستاد تا رسید به پدر بزرگوار خود، چشم باز کرد و بر آن حضرت سلام نمود.امام حسن عسکرى(علیه السلام) فرمود:«عمّه جان! او را به نزد مادرش ببر تا بر او نیز سلام کند».او را گرفتم و به نزد مادرش بردم; بر مادر خود نیز سلام نمود، پس او را به اتاق امام(علیه السلام) بازگرداندم.حضرت(علیه السلام) فرمود: «عمّه جان! روز هفتم نیز نزد ما بیا».بامدادان که خورشید دمید به اتاق امام(علیه السلام) بازگشتم تا با ایشان خداحافظى کنم. وقتى روپوش از گهواره آن مولود مسعود را کنار زدم او را نیافتم. به حضرت عرض کردم: فدایت شوم! سروَرم چه شد؟فرمود: او را به همان کسى که مادر موسى(علیه السلام) فرزندش را سپرد، سپردم.روز هفتم به خدمت حضرت(علیه السلام) شرفیاب شدم. سلام کردم و در محضرش نشستم. فرمود: «فرزندم را نزد من بیاور!»سروَرم را در قنداقه اى نزد حضرت(علیه السلام)آوردم، و آن بزرگوار مجدّداً مانند بار اوّل زبان در دهان او چرخاند; گویى که به او شیر یا عسل مى خورانید. آنگاه فرمود:«پسرم! سخن بگو»فرمود:«أشهد أن لا إله إلاّ اللّه» و حضرت پیامبر محمّد مصطفى(صلى الله علیه وآله وسلم)را درود و ثنا گفت، و بر على امیرالمؤمنین(علیه السلام) و یک یک ائمّه(علیهم السلام)درود فرستاد تا به پدر بزرگوار خود رسید، آنگاه این آیه را تلاوت نمود:(بسم اللّه الرحمن الرحیم* وَنُریدُ اَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی اْلاَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ اَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوارِثیِنَ* وَ نُمَکِّنَ لَهُمْ فِى الاَْرْضِ وَنُرِیَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما کَانُوا یَحْذَرُونَ).([2])«و خواستیم بر کسانى که در آن سرزمین فرو دست شده بودند منّت نهیم و آنان را پیشوایان ]مردم [گردانیم، و ایشان را وارث ]زمین [کنیم* و در زمین قدرتشان دهیم و ]از طرفى[ به فرعون و هامان و لشکریانشان آنچه را که از جانب آنان بیمناک بودند، بنمایانیم».
چرا او قائم آل محمّد(علیهم السلام) نامیده شد؟!
ابوحمزه ثمالى مى گوید:از حضرت امام محمّدباقر(علیه السلام) پرسیدم: اى فرزند رسول خدا! مگر شما ائمه، همه قائم به حق نیستید؟فرمود: بلى!.عرض کردم: پس چرا فقط امام زمان(علیه السلام) قائم نامیده شده است؟حضرت فرمود: هنگامى که جدّم حسین بن على(علیهما السلام) به شهادت رسید، فرشتگان آسمان به درگاه خداوند متعال نالیدند و گریستند و عرض کردند: پروردگارا! آیا کسى را که برگزیده ترین خلق تو را به قتل رسانده است به حال خود وامى گذارى؟خداوند متعال به آنها وحى فرستاد: آرام گیرید! به عزّت و جلالم سوگند! از آنها انتقام خواهم کشید، هرچند بعد از گذشت زمانى باشد.آنگاه پرده حجاب را کنار زده و فرزندان حسین(علیه السلام) را که وارثان امامت بودند، به آنها نشان داد. ملائکه از دیدن این صحنه بسیار مسرور شدند.یکى از آنها در حال قیام نماز مى خواند. حق تعالى فرمود: به وسیله این قائم از آنها انتقام خواهم گرفت.»([3] )
این تعبیرى که در قرآن دارد با همه معناهاى گوناگونى که آقایان مىکنند. به نظر بنده یک معناى بالاتر است، البته ما باز هم ریزهخوار سر سفره آن ها هستیم و هر چه داریم از خاندان نبوت و ائمه علیهمالسلام داریم. این که خدا مىفرماید: (بقیّةالله خیرٌ لکم) بعد مىفرماید: (ان کنتم مؤمنین) ان کنتم مؤمنینش را چه جور معنا مىکنید؟ ان کنتم مؤمنین یعنى چه؟ بقیّة الله خیر لکم ان کنتم یعنى چه؟ یعنى وجود آقا براى غیرمؤمنین خیر نیست.
با این که وجود امام زمان براى همه خیر است براى کل ممکنات . چه حسابى است که حضرت بارى تعالى اینجا مىفرماید: (بقیّة الله خیر لکم ان کنتم مؤمنین). این را اگر بخواهید بشکافید ... البته چندین معنا شده. یکى از معانىاش را اشاره مىکنم آقایان تفسیرها را ببینید ان کنتم مؤمنین چند گونه معنا شده ؛ مهمترین آن درک است یعنى کأنه اگر شما بفهمید که این وجود مبارک است ان کنتم مؤمنین نه قید است براى نفس خیریت زیرا که وجود بارى تعالى وجودش خیر مسلم است؛ چه شما قبول بکنید چه نکنید. همچنین وجود حضرت هم خیر است، ولى فهمش براى ما مهم مىباشد. در چه صورت من مىتوانم وجود مبارک آقا را خیر ببینم؟ آن موقعى که درک بکنم که وجود آقا چقدر براى من ضرورت دارد.
حتى در یک روایت هم حضرت فرمود آقایان، شیعیان ما، فجعلوا لِقائمنا سهما؛ حضرت فرمود: یک سهمى هم براى امام زمان(عج) بگذارید. لا اله الا الله چه تعبیرى حضرت به کار مىبرد؛ براى امام زمان(عج) هم سهم بگذارید؛ یعنى بفهمید که امام زمان چه کسى است. اگر چنین کارى کردید، سهمى قرار دادید. خدا مىفرماید:«لو عَلِمَ اللَّه مِنْ نیْتَکُمْ ذلک؛»اگر خدا از نیت شما آن را دانست خدا که مىداند کنایه از خارجیت شىء است. اگر در نیت شما چنین باشد چه بسا خدا عمر شما را طولانى کند که «جَعلکم الله من اَعْوانِه و اَنصارِه» این تکلیف ما را روشن کرده که ما چطور مىتوانیم جزء یاران آقا باشیم.
وجود آقا امام زمان براى غیر مؤمنین خیر نیست.
مهم است که درک این مطلب را آدم بکند که وجود مبارک آقا براى ما یک وجودى است که دایره مدار هستى ما بوده، حیات ما بوده، وجود حقیقى این عالم مرتبط به حضرت است؛ «بیمنه رزق الورى و بوجوده ثبتت الارض والسماء» واقعیت وجود من این است: من کسى نیستم، وابسته به وجود حقیقت آقا هستم چرا؟ براى این که او کدخداى عالم طبیعت است به قول حکماى پهلویون ـ آنها این تعبیر را مىکنند ـ این وجودى که آن را تعبیر مىکنند، به کدبانو، کدبانو و کدخداى عالم طبیعت یا به قول فلسفه ارسطو که تعبیر مىکند به عقل فعال، اینها هر کدام به لسان خودشان حرف مىزنند. حکما و عرفا تعبیر مىکنند به کلمة القدسیة الهیة.
علائم ظهور به دو دسته کلی تقسیم میشوند: علائم حتمی و علائم غیر حتمی.
فضیل بن یسار از امام باقر (ع) روایت کرده که فرمودند: «نشانههای ظهور دو دسته است: یکی نشانههای غیرحتمی و دیگر نشانههای حتمی؛ خروج سفیانی از نشانههای حتمی است که راهی جز آن نیست.» (غیبت نعمانی، با ترجمه غفاری، باب18، ص429)
منظور از علائم حتمی آن است که تقدیر قطعی خدا به وقوع آن تعلق گرفته، و مشروط به هیچ قید و شرطی نیست؛ و مقصود از علائم غیر حتمی آن است که وقوع آن ممکن است مشمول بداء گردد، چرا که فی الجمله مشروط به شروطی است که اگر آن شروط تحقق یابد آن علائم واقع می شوند، و اگر آن شروط مفقود باشد، آن علائم نیز تحقق نمییابند.
علائمی در مورد حتمی بودن آنها نصی نداشته باشیم، تنها احتمال وقوع آن می رود، و قطعی نیستند.
علائم غیر حتمی بسیارند. ما در اینجا روایت مفصلی از امام امام صادق(ع) را برای شما می آوریم که ...
تعداد بسیاری از آن را برشمرده است. این روایت مشهوری است، ولی برای آن که حق زحمات مؤلفین ادا شده باشد، می گوییم که این روایت را با تغییرات عبارتی اندکی از کتاب "یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام رمان(عج)" نوشته علیرضا رجالی تهرانی نقل می کنیم.
قیلا لازم است تذکر دهیم که گرچه هر یک از این علائم حتمی الوقوع نیست، ولی به طور کلی احوال آخرالزمان را به ما معرفی می کند. با مطالعه آن شباهتهای زیاد آن را با شرائط زمان خودمان می یابیم.
در این روایت، امام صادق(ع) به یکی از یاران خود فرمودند:
هر گاه دیدی که حق بمیرد و طرفدارانش نابود شوند؛ و ظلم و ستم فراگیر شده است؛ و قرآن فرسوده و بدعتهایی از روی هوا و هوس در مفاهیم آن بوجود آمده است؛ و دیدی دین خدا، عملاً، توخالی شده، همانند ظرفی که آن را واژگون سازند!
و همچنین هر گاه دیدی که اهل باطن بر اهل حق پیشی گرفتهاند؛ و کارهای بد آشکار شده و از آن نهی نمیشود، و بد کاران باز خواست نمیشوند؛ و مردان به مردان و زنان به زنان اکتفا میکنند.
و هنگامی که دیدی افراد باایمان سکوت کرده، و سخنشان را نمیپذیرند؛ و دیدی که شخص بدکار دروغ گوید، و کسی دروغ و نسبت ناروای او را رد نمیکند؛ و دیدی که بچهها به بزرگان احترام نمیگذارند؛ و قطع رحم می شود.
و وقتی دیدی که بد کار را ستایش کنند و او شاد شود، و سخن بدش به او برنگردد؛ و دیدی که نوجوانان پسر همان کنند که زنان کنند [یعنی به مانند آنان خود را زینت می کنند]؛ و زنان با زنان ازدواج کنند.
مقدمه
کجایی که بوی آزادی را در گستره خاک منتشر سازی، کجایی که کشتی به گل نشسته آدمی را بر امواج هدایت استوار سازی، کجایی که نبض زمان به شماره افتاده است و نیاز به تو در ذره ذره این خاک ریشه دوانده است.
درود بر تو که بهار مردم، خرمی دورانی سلام بر تو پیشوا، که ابر بارنده، باران پیاپی، آسمان سایه افکن، زمین گسترده، چشمه جوشان و… سلام بر تو که با لشگری از فرشتگان و نگهبانان پیروزگر آسمان ها بر سرزمین لبریز از پیمان شکنی و دروغ و بی دینی فرمانروایی و دادستانی خواهی کرد تا جهان به خوشبختی خود رسد و آدمی بر تخت نیک بختی بنشیند.
گواه می گیرم خدا را و گواه می گیرم فرشتگان را و گواه می گیرم تو را ای مولایم! به این اعتقاد قلبی که نسبت به تو دارم عقیده ای که ظاهرش مانند باطن و باطنش همانند آشکار آن است و تو خود بر آن شاهدی و آن عهد من است در پیشگاه تو چون تو خود نظام دین هستی و پیشوای پرهیزکاران و عزت یکتاپرستان و پروردگار جهان مرا به آن امر فرموده است.
خداوندا! این عقیده ما را از هر گونه آسیب های تردید، شک، و خود نمایی و شهرت طلبی خالص گردان تا این که به وسیله آن فقط تو را بخواهیم و تو را طلب کنیم.
هدف پیشینه و ضرورت تحقیق
آدمی همواره از گذشته دور تا کنون در فکر به سامان کردن جوامع بشری بوده و راههای بسیاری را برای رسیدن به آن پیشنهاد کرده است ولی تا امروز جز کابوس وحشتناک نومیدی و یاس چیزی نصیبش نشده است. و این احساس عمیق در بشریت شکل گرفته است که گروه ها و مکتب های گوناگون توانایی رفع ستم از بشریت و تبدیل آن به خوشبختی و رفاه را ندارد ولی در جهان معاصر امید کم فروغی نسبت به مبدا عادلی که ممکن است خوشبختی بشر را تضمین کند و مشکلاتش را حل کند جان گرفته است. و هر چه ناتوانی مکاتب بشری آشکار تر میشود این آرزو ریشه دارتر و روشن تر میشود. از این رو بشریت هم اکنون در حالت انتظار مبهمی نسبت به آینده به سر می برد و ما عقیده داریم تنها امید جهان مهدی موعود است و آمدنش را منتظریم. بنابرین جا دارد ابعاد و کیفیت حکو مت جهانی منجی موعود هر چه بیشتر روشن شود گر چه در این زمینه تا کنون تحقیق های بسیاری صورت گرفته است ولی هنوز جای کاوش در این مورد بسیار است. امیدوارم که این تحقیق نیز تا حدی به این هدف مهم یاری دهد.
فصل اول:
تصویری کلی از حکومت مهدی(عج)
علائم حتمی ظهور:
در احادیث و روایات فراوانی علائم حتمی ظهور ،پنج مورد معرفی شده است. البته علائم حتمی دیگری بیان شده است که در بخش بعدی به آن می پردازیم:
1- خروج یمانی:
یمانی از شیعیان امیرالمؤمنین (ع) است و خروج او قبل از ظهور جهت نبرد با سفیانی از یمن می باشد. امام باقر (ع) می فرمایند: سفیانی و یمانی و خراسانی در یک سال و یک ماه و یک روز خروج می کنند. خروج آنان چون دانه های گردنبند به دنبال یک دیگر است. هر سو که بنگری ترس و وحشت و اضطراب خواهد بود. کسی که با آنان در افتد بدا به حال او. در میان آنان پرچمی خالص تر از پرچم یمانی نیست که پرچم هدایت است و شما را به سوی صاحبتان دعوت می کند. هنگامی که یمانی خروج کند فروش اسلحه بر دیگر مردم را تحریم می کند. چون او خروج کند به سویش بشتاب که پرچم او پرچم هدایت است و بر هیچ مسلمانی جایز نیست که در برابر او بایستد.هر کس این چنین انجام دهد اهل دوزخ می شود زیرا او به سوی حق و صراط مستقیم فرا خواند.
امام صادق (ع) فرمودند: مردی از اولاد عمویم زید در یمن خروج می کند.
در حدیثی آمده است : سفیانی کجا خواهد بود و حال اینکه هنوز شکننده چشم او از صنعای یمن خروج نکرده است؛ بر اساس این روایت می توان یمانی را قبل از سفیانی و اولـّین علامت حتمی اصلی نامید.
2- خروج سفیانی ملعون:
رسول اعظم (ص) می فرمایند: مَن ماتَ و لَم یَعرُف امامَ زَمانَهُ، ماتَ میتهً جاهلیه. یهنی هرکس بمیرد در حالی که امام زمان خود را نشناخته باشد به مرگ جاهلیت مرده است.
اگر گفتید چـــــرا؟! به چند دلیل:
1. چون که تا انسان شناخت درستی از امام زمان (ع) خود نداشته باشد نمی تواند وی را الگوی و آینه خود قرار دهد و از او تبعیت کند.
2. چون شناخت امام زمان اساس انتظار است. زیرا بدون شناخت، در واقع شما نمی دانید که منتظر چه کسی هستید. این حالت کمی خنده دار است، آیا شما منتظر کسی هستید که فقط نامش م ح م د و لقبش مهدی است. خیر شما منتظر کسی هستید که شما را از مخمصه آخرالزمان و ظلم و فساد و جور آن نجات می دهد. شما منتظر نواده محمد (ص) هستید تا انقلابی جدید به پا کند، انقلابی پایدار. پس برای رسیدن به این هدف بزرگ و الهی باید او و هدفش را بشناسیم و برای رسیدن به این هدف او را یاری کنید. (یاری به امام زمان)
3. شناخت ظاهر و صورت امام زمان نیز بسیار مهم است زیرا با شناخت صفات ظاهری ایشان دیگر گول مهدی های قلابی و مدعیان دروغین را نخواهید خورد. همانطور که چند سال پیش نیز شخصی خود را امام زمان معرفی کرد اما به محض آنکه غربی ها آنرا دیدند قلابی و توزرد بودن آنرا تشخیص دادند. ( سازمان CIA درباره امام زمان پرونده ای کامل تشکیل داده اند و تنها اطلاعاتی که کم دارند، خانه و تاریخ ظهور ایشان است. تابه قول خودشان انقلاب تروریستی ایشان را در نطفه خفه کنند. اما زهی ... .)
4. چون با وجود اهل بیت است که خداوند شناخته می شود و پرستیده می شود و بدون آنها خداوند پرستیده نمی شد زیرا همه گمراه می شدند، همانطور که امام صادق (ع) چنین می فرمایند. پس باید آنها را شناخت تا خدا را شناخت.
اشاره:
زندگى در عصر غیبت هم براى خودش ادب و رسمى دارد که اگر آن را نشناسى و اصول اولیه?اش را ندانى یک وقت به خودت مى?آیى و مى?بینى زندگى?ات هیچ و پوچ است نه به جایى وصلى و نه توشه?اى برداشته?اى.
پس، آماده شو تا ادبف زیستن در دوران غیبت را بیاموزى، و مهارتهاى زندگى در آن را تجربه کنى.
آماده شو تا راه آمدن امام را ماهرانه و آگاهانه گلباران کنى.
مهارت در شناخت دین
خدا رحمت کند حافظ را، قرنها پیش گفت:
جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه
چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند
اگر آن روز هفتاد و دو ملت بودند که افسانه مى?سرودند، امروز هفتاد و دو هزار ملت و مذهب و مکتب?اند که هر یک ادعاى حق بودن دارند و تو را به سوى خود مى?خوانند و تو متحیر مى?مانى که این همه حق از کجا آمده و نمى?فهمى کدام?یک راست مى?گویند و کدام دروغ، مگر آن که تلاش کنى تا به میزانى دست یابى که حجت تو باشد و تو را به تلقى صحیحى از دین برساند تا خطوط اصلى و فرعى را بشناسى، خط و ربطها را تشخیص دهى، تفاوت بدعت و سنت را درک نمایى، مراقب تحریفها باشى، از کج?فهمى بپرهیزى، اهل تفسیر به راى نباشى، در برداشتهاى سنتى اسیر نشوى و قرائتهاى نو فریبت ندهد.
باید آگاهى کسب کنى و آگاهانه حرکت کنى.
باید مجهز به تفکر و تعقل و تدبر شوى،
باید دامان دین?شناسان آگاه را رها نکنى،
و باید تقوا پیشه کنى که هر که متقى باشد خداوند به او فرقان را عطا مى?کند.
ادامه مطلب
یاری امام زمان(عج) در این زمان به انجام صحیح وظایف خود در زمان غیبت است . وظیفه منتظر امام زمان(ع) این است که مانند یک منتظر واقعی زندگی کند. وقتی انسان حقیقتا منتظر کسی باشد تمام رفتار و سکناتش نشان از منتظر بودن او دارد. به عنوان مثال اگر منتظر میهمان باشد حتما خانه را تمیز و مرتب می کند، وسایل پذیرایی را آماده می کند و با لباس مرتب و چهره ای شاداب در انتظار می ماند. چنین کسی می تواند ادعا کند که منتظر میهمان بوده است. اما کسی که نه خانه را مرتب کرده است و نه وسایل پذیرایی را آماده نموده است و نه لباس مرتب و تمیزی پوشیده است و نه اصلاً به فکر میهمان است اگر ادعا کند که در انتظارمیهمان بوده همه او را ریشخند خواهند کرد و بر گزافه گویی او خواهند خندید.
لاف عشق و گله از یار زهی لاف دروغ عشق بازان چنین مستحق هجرانند
بنابراین انتظار باید قبل از آنکه از ادعای انسان فهمیده می شود از رفتار و کردار او فهمیده شود. نمی توان هر کسی را که ادعای دوستی و ولایت امام زمان(عج) را دارد در شمار دوستان و منتظران او قلمداد نمود. آری «مشک آن است که خود ببوید نه آنکه عطاربگوید».
با چنین توضیحی روشن است که یک منتظر واقعی امام زمان باید رفتارش به گونه ای باشد که هر لحظه منتظر ظهور امام زمان(عج) باشد. یعنی در هر لحظه که این خبر را به او بدهند خوشحال شود و آماده باشد برای یاری امام زمان(عج) با مال و جان خویش جهاد نماید و خود را درراه آن حضرت فدا نماید. بنابراین یک منتظر واقعی اهل گناه و دلبستگی به دنیا نیست چرا که چنین کسی نمی تواند از وابستگی ها و دلبستگی ها و آلودگی ها دست بردارد و آماده به خدمت در جهت اهداف مقدس امام زمان(ع) باشد.
با توجه به نکات ذکر شده می توان برخی وظایف منتظر امام زمان(ع) را چنین ذکر کرد:
روایاتی که اوصاف یاران حضرت مهدی(عج) را از نظر ایمان و اطاعت و شجاعت برمی شمرند بسیارند که به نمونه هائی از آنها اشاره می کنیم:
1. اخرج القندوزی فی الینابیع عن ابی بصیر، قال: قال جعفرالصادق رضی الله عنه: ما کان قول لوط علیه السلام لقومه: " لو ان لی بکم قوة او آوی الی رکن شدید"(1) الا تمنیا لقوة القائم المهدی و شدة اصحابه. و هم الرکن الشدید، فان الرجل منهم یعطی قوة اربعین رجلا، و ان قلب رجل منهم اشد من زبر الحدید. لومروا بالجبال لتدکدکت، لایکفون سیوفهم حتی یرضی الله عزوجل.
قندوزی در کتاب ینابیع الموده(2) از ابی بصیر نقل می کند که امام صادق(ع) فرمودند:
گفتار حضرت لوط علیه السلام درباره قومش که فرمود:" ای کاش مرا قوتی و یا پناهگاهی امن و استوار می بود که از شر شما محفوظ می ماندم" آرزویی است بر قدرت قائم ما " مهدی(ع)" و استواری یارانش که همان ارکان محکم می باشند. هر کدام از مردان و یاران مهدی(ع) دارای قدرت چهل مرد هستند، دلهای آنها از پاره های فولاد محکم تر است، اگر بر کوهها بگذرند کوهها در هم فرو ریزند، دست از شمشیرهای خود(در پیکار با دشمنان دین) باز نمی گیرند تا آنکه خدای تعالی راضی شود.
2. قندوزی در حدیث دیگری از ابی نعیم نقل می کند که امام باقر(ع) فرمودند:
ان الله یلقی فی قلوب محبینا و اتباعنا الرعب فاذا قام قائمنا المهدی علیه السلام، کان الرجل من محبینا اجرا من سیف و امضی من سنان.(3)
خداوی متعال در قلوب دوستان و پیروان ما بیم و هراس ( نسبت به دشمنان و کافران) می افکند. پس هنگامی که قائم ما مهدی(ع) بپا خیزد هر یک از آنان بی پرواتر از شمشیر و برنده تر از نیزه خواهد بود.
3. سیطوطی در کتاب " الحاوی" از " نعیم ابن حماد" نقل می کند که امام باقر(ع) فرمودند:
یظهر المهدی بمکة عند العشاء الی ان قال: فیظهر فی ثلاث مائة و ثلاثة عشر رجلا عدد اهل بدر علی غیر میعاد قزعا کقزع الخریف، رهبان باللیل اسد بالنهار، الی ان یقول: فیلقی الله محبته فی صدور الناس، فیصیر مع قوم اسد بالنهار و رهبان باللیل.(4) مهدی (ع) به هنگام نمازعشاء در مکه و در میان سیصد و سیزده نفر از مردانی که به عدد اصحاب بدر هستند ظهور خواهد نمود. اینان که بدون قرار قبلی همچون ابرهای پائیزی ( از گوشه و کنار آسمان و به سرعت) جمع می شوند، پارسایان شب و شیران روزند.
پس خداوند محبت مهدی(ع) را در قلب های مردم قرار می دهد و او با چنین یارانی پیش می رود.